آوازهایی حزین
می توانستم باشم زنی که هر صبح با خبر مرگ همه زنان می خورد چای با دارچین و درد تازه دم ،
اما نیستم و اینجا پر است از گریه های کبود
برتمام شعرهای نانوشته از آزادی؛
پاک کردم نام تمام سرزمینها را
ازهمه ی نقشه های دنیا
و نوشتم به جایش آزادی گیسوانم را!!#
# roya#
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر