۱۴۰۳ تیر ۲۲, جمعه

نامش را تو بگو

گفتم:" چای با دارچین زیاد  ؛ دوست داری  هنوز ؟  ،  نازنین من ? "که ، گفتی تو؛ناگهان  ؛:" ببین پیر شده اند حتی پروانه های پیراهنم ؛ برگرد ؛ کی می ایی "؟ و من اما؛ تو که نمی دانی ؛ ندیدم درست با چشمان خیس از گریه ؛ در ان تماس تصویری غمگین ؛ که پروانه های پیراهنت چند ساله اند؟ گریه ام گرفت وفکر کردم  تمام ان شب و خیلی شبهای دیگر  ؛ که پروانه ها در چند سالگی می میرند؟؟؟!!!برای خودم چای دارچین دم کردم و گریستم تو را  زیاد و چه زیبابود بی رحمانه ان شب ماه؛ چونان  زیبایی بی رحمانه ی دسته گل بنفشه ای؛ بر روی  مزاری تازه ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

ایا همه ی فرشته ها زیبا هستند؟

ادامه ی داستان دنباله دا ر.......آرایش ملایمی به چهره دارم که حالا با خونریزی زیلدی که داشته ام و رنگم به شدت پریده دیگر به چشم نمی آید.وقتی...