۱۴۰۳ مرداد ۳۱, چهارشنبه

مثل یک‌کشتی غرق شده در کنار ساحل دستانت لنگر انداخته ام و غروبها با شکوه می شوم و دیدنی ! دلداده ها با من عکس یا دگاری می گیرند و کودکان روی بدنه ی خسته ام یادگاری می نویستد !چقدر دلم چای می خواست ! اما نگفتم به هیچ گس !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

ایا همه ی فرشته ها زیبا هستند؟

ادامه ی داستان دنباله دا ر.......آرایش ملایمی به چهره دارم که حالا با خونریزی زیلدی که داشته ام و رنگم به شدت پریده دیگر به چشم نمی آید.وقتی...